محصول معماری بازتاب زندگی درونی معمار

معماری سیر تحول اندیشه‌ی انسان، از بدو خلقتِ اولین انسان تا کمال انسانیت است.

سیر تحول معماری، وابستگی های مکان و زمان را در مینوردد و وارد محدوده‌ی قلب انسانها میشود. جایی که خانه، معنا میگیرد. معماری تفسیری اززندگی است که در اندیشه‌ی معمار به مکانها تبدیل میشود.

پاسخهایی که به مسائل معمارانه داده میشود، از بطن «چگونه زندگی کردن انسان»، «چرایی وجود انسان»، «ارتباط انسان و جهان»، «جایگاه خدا در زندگی انسان»، و سوالاتی از این قبیل که به ریشه های وجودی خلقتِ انسان اشاره دارند، شکل میگیرند.

آموزش معماری یعنی طراحی تمرینات و سوالاتی که هنرجو را وادارد کند برای پاسخگویی به آنها، به چگونگی زیستن انسان روی زمین بپردازد. فرانک لوید رایت دریافته بود که دانشجو، آموزش عمیق و دقیقی دریافت نمیکند مگر آن که هویت و تعلق خود را کشف کند و در پی ریشه های ارتباطی خود با ساختمان و جهان پیرامون خود باشد. این فلسفه‌ی برخورد با معماری را از قاعده هرم فکری جان دیوی یادگرفته بود. جان دیوی، پایه و اساس حرکت به سمت هرگونه تفکر، شناخت، معنا و ارتباط را تجربه جسمانی میدانست. (کتاب ذهن در معماری)(مقاله زیستن به واسطه طراحی-سارا رابینسون) از همین روی، برای آموزش، دانشجویانش را به طبیعت میبرد و آنها را وادار میکرد که با ابزارهای ابتدایی، در طبیعت زندگی کنند.

رایت اعتقادی به آموزش نظری صرف نداشت. شاگردان او در کارهای واقعی معماری، ساخت‌وساز، باغبانی، آشپزی و حتی نگهداری از ساختمان‌ها شرکت می‌کردند. او می‌گفت:

یک معمار باید بتواند با دست خودش بسازد.

در آموزش رایت، طبیعت نه فقط منبع الهام، بلکه معلمی همیشگی بود. او شاگردانش را تشویق می‌کرد تا طبیعت را مشاهده و درک کنند، چرا که باور داشت معماری خوب باید با محیط طبیعی اطراف هماهنگ باشد. وی تلاش داشت تا شاگردانش را به انسان‌هایی خلاق، مستقل، بااحساس و متفکر تبدیل کند، نه صرفاً به تکنسین‌های ماهر. برای او، «معمار شدن» یک تحول درونی و عمیق بود.

رسالت معماری، ارائه یکپارچگی است و درک یکپارچگی نیاز به درک عمیق از انسان است.

تعریف ریچارد نوترا (Richard Neutra)، از طبیعت در تقابل با فهم فرانک لوید رایت از این مسئله قرار دارد. برای نیوترا، طبیعت بُعد دیگری نیست بلکه بخشی از وجود ما می باشد. وی در مجموعه مقالات چاپ شده پس از مرگش تحت عنوان «طبیعت نزدیک» چنین می نویسد که «جهانی که ما نیز جزئی از آن محسوب می شویم، بخشی از یک زنجیره پویا می باشد. این زنجیره، از سیستم های کهکشانی بسیار دور به داخل جو ما، زیست کره ما و در شش خاکی دنیای ما بسط و گسترش می یابد تا به اعماق مولکولی و زیر اتمی وجود ما میرسد و تمامی پیکره بندی وجود، حرکت و ذهن ما را شکل می دهد. پوست ما یک غشا می باشد نه اینکه یک مانع در برابر دنیای پیرامون. دورترین خطوط این گیتی نیز تصادفا با نزدیکترین و عمیق ترین بخش منظر و طبیعت داخلی ما در هم پیچیده است.» (کتاب بقا به واسطه طراحی-باربارا لامپرخت)

تاثیر برداشتی که نیوترا از طبیعت و انسان داشته است در خانه هایش مشهود است. خانه هایی که نیوترا طراحی کرده است، تراسهای بزرگی داشته که با دیوارهای کشویی شیشه ای از فضای بیرون تفکیک میشده و از کف تراس، گرمایش را تامین میکرده.

شولتس، معمار نظریه پرداز دیگری است که تفکراتش درباره انسان و هستی، از اندیشه های هایدگر تاثیر گرفته است. و هایدگر در مقاله(ساختن، سکنی گزیدن، اندیشیدن) مطرح میکند که:

ذاتِ ساختن، سکنی گزیدن را میسر کردن است. تحقق ذاتِ ساختن، برپا داشتنِ مکانها از طریقِ پیوند دادنِ فضاهای آنهاست. تنها اگر ما بر سکنی گزیدن توانا باشیم، میتوانیم بنا کنیم.

شولتس میگوید: «معماری اصیل، معماری است که بتواند به انسان در باشیدنش کمک کند. بشر زمانی که می سازد، می باشد. ساختمان، به مثابه یک چیز، موجب نزدیک شدن سرزمین مسکون به انسان میشود و بدین سان او وجودش را با معنا احساس میکند.»


معماری کردن و زندگی کردن، در معمار، غیرقابل تفکیک هستند. معمار، همانطور که زندگی میکند، به مسائل معماری پاسخ می دهد. همان معنایی که در زندگی پذیرفته است، اعتقادات و باورهایش، ارزشها و وابستگی هایش، همه در محصول معمارانه ای که ارائه میدهد، چه پنهان چه آشکار، وجود دارند. بقول پالاسما:

معماری، ارتباطی است مستقیم از بدن معمار به بدن مخاطبی که شاید قرنها بعد با بنا مواجه شود.


منابع:

مقاله «ساختن، سکنی گزیدن، اندیشنهایدگر» در کتاب «کلبه هایدگر» چاپ شده است
مقاله« زیستن به واسطه طراحی-سارا رابینسون» در کتاب «ذهن در معماری» چاپ شده است
کتاب «بقا بواسطه طراحی»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا